کوروش
هل تريد التفاعل مع هذه المساهمة؟ كل ما عليك هو إنشاء حساب جديد ببضع خطوات أو تسجيل الدخول للمتابعة.

فرصت

اذهب الى الأسفل

قشنگ بود؟؟

فرصت Vote_rcap0%فرصت Vote_lcap 0% 
[ 0 ]
فرصت Vote_rcap0%فرصت Vote_lcap 0% 
[ 0 ]
 
محموع راي ها : 0
 
 
التصويت مغلق

فرصت Empty فرصت

پست من طرف AMIR الأربعاء يناير 23, 2008 2:00 pm

فرصت Xdz7eb
فرصتی نمانده پاهایم خسته است
باید رفت باید رها شد از حصار تنهایی و این جسارت
مرده ... نمی دانم چگونه...چراها در مقابل دیدگانم ریلی به امتداد تمام زندگی ساخته اند...
شبانه آرزوهایم را در ژرف ترین نقطه کابوس زده ام دفن می کنم .... و بابقچه خاکستری
خاطراتم راهی شهر رویایی خیال می شوم و از جاده های پر از ابهام و تردیدی که تو برایم
درست کردی می گذرم و چشم به راهی می بندم که هیچ امیدی به پایانش نیست.....
گام های لرزانم سکوت سردم را می شکند .... و من در برهوت تنهایی خویش به شمارش
گام هایم می پردازم . گام هایی که ارمغانی جز نرسیدن ندارند ......
دیگر به خلوت لحظه های عاشقانه قدم نمی گذارم ، دیگر آمدنت در خیالم آنقدر گنگ است
که نمی بینمت ، سنگینی نگاهت را مدتهاست که حس نکرده ام ، من مبهوت مانده ام که
چگونه این همه زمان را صبورانه گذرانده ام ؟
فرصت Just-4-you
وقتی رسیدی و به کلبه ی دلم پا گذاشتی در باورم نمی گنجیدروزی

تو را درخلوتم بپذیرم... بیگانه ای بودی هم قفس شده با من... برای

خود عالمی داشتی دورترازستاره های دوردست... درسرزمینی که

به روح من راهی نداشت... وناگهان ترادرروح خود احساس کردم ...

در هرکلامت صدای لغزیدن بهارروی تن یخ زده ی دشت زمستانی

www.electeroni-boy.blogfa.com
AMIR
AMIR

تعداد پستها : 9
Registration date : 2008-01-23

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل

بازگشت به بالاي صفحه


 
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد