پيشگويىهاى نهجالبلاغه در باره حضرت مهدى (
پيشگويىهاى نهجالبلاغه در باره حضرت مهدى (
پيشگويىهاى نهجالبلاغه در باره حضرت مهدى (3)
حضرت مهدي
مشعل فروزان هدايت
امير مومنان علي عليه السلام ميفرمايند:
. . . يا قومِ هذَا إِبانُ وُرودِ كُلِّ مَوعُود، و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون. أَلا و إِنَّ مَن أَدركَها مِنَّا يَسرِى فِيهَا بِسِراجٍ مُنِير، و يَحذُو فِيهَا عَلَى مِثالِ الصَّالِحِين، لِيَحُلَّ فِيهَا رِبقاً، و يُعتِقَ فِيهَا رِقَّاً، و يَصدَعَ شَعْباً، و يَشعَبَ صَدعاً، فِىسِترِة عَنِ النَّاس، لاَ يُبصِرُ القَائِفُ أَثَرَهُ، وَ لَو تَابَعَ نَظَرَهُ . . .(1)
اى مردم، اكنون هنگام فرا رسيدن فتنههايى است كه به شما وعده داده شده، و نزديك است برخورد با رويدادهايى كه حقيقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود.
بدانيد،آن كس (مهدى موعود منتظر) كه از طريق ما به راز اين فتنهها پى برد و آن روزگار را دريابد، با مشعل فروزان هدايت ره بسپرد و به سيره پاكان و نيكان (پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام) رفتار نمايد، تا در آن معركه گرهها را بگشايد و بردگانِ در بند ظلم و خودخواهى و ملّتهاى اسير استعمار را از بردگى و اسارت برهاند. تودههاى گمراهى و ستمگرى را متلاشى و پراكنده سازد و حقطلبان را گردهم آورد و تشكيلات كفر و ستم را بر هم زند و جدايى و تفرقه اسلام و مسلمانان را به يكپارچگى تبديل نموده، سامان بخشد.
اين رهبر ]مدتها بلكه قرنها[ در پنهانى از مردم به سر برد و هر چند ديگران كوشش كنند تا اثرش را بيابند، نشانى از او نيابند.
در اين هنگام گروهى از مؤمنان براي درهم كوبيدن فتنهها آماده شوند، همچون آماده شدن شمشير كه در دست آهنگر صيقل داده شده است.
همينان چشمانشان به نور قرآن روشن گردد، موج با شكوه تفسير قرآن در گوش دلشان طنين انداز شود و شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه حكمت و معارف الهى سيراب گردد.
حضرت مهدي
ابن ابى الحديد پيرامون اين سخن مىگويد:
جمله و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون كنايه از پيشامدهاى مهم و رويدادهاى بىسابقه مانند دابةالارض،(2) دجال، فتنهها و كارهاى شگفت و وهمانگيز او، ظهور سفيانى و كشتار بيش از حد مردم است.
آنگاه مىنويسد:
امام با بيان جمله أَلا و إِنَّ مَن أَدركَها به ذكر مهدى آلمحمد صلى الله عليه وآله پرداخته كه از كتاب و سنّت پيروى مىكند. و جمله فِى سِترةٍ عَنِ النَّاس بيانگر موضوع پنهانى و غيبت اين شخصيت والا مقام است.
سپس مىگويد:
اين موضوع اماميه را در عقيده مذهبى (ولادت حضرت مهدى) سودى نبخشد، هرچند كه پنداشتهاند سخن امام تصريح به گفته آنها در باره غيبت مهدى است. زيرا جايز است كه خداوند چنين امامى را در آخرالزمان بيافريند و مدتى در پنهانى به سر برد و داراى مبلغان و نمايندگانى باشد كه دستورهاى او را به اجرا در آورند و از آن پس ظهور نمايد و زمام كشورها را به دست گيرد و حكومتها را زير سلطه خود درآورد و جهان را مسخر فرمايد.(3)
ابن ابى الحديد از يك سو انطباق كلام امير مؤمنان عليه السلام را بر عقيده شيعه در باره حضرت مهدى و ولادت و زنده بودن آن بزرگوار باور نكرده، رد مىكند و از سوى ديگر آن را جايز و ممكن مىداند كه حضرت مهدى پس از به دنيا آمدن، مدتى را پنهانى (در حال غيبت) به سر برد و نمايندگان و مبلغان از طرف حضرتش به وظايف ويژه دينى بپردازند؛ آنگاه ظهور كند و به طور رسمى به رهبرى بپردازد.
بدون شكّ اينگونه اظهار نظر جز تعصّب، دليل ديگرى ندارد. زيرا اگر ممكن باشد كه آن حضرت بعد از به دنيا آمدن غايب گردد؛ اين همان سخنى است كه شيعه مىگويد، جز اينكه به اختلافى غير اساسى دامن زده و آن اينكه شيعه معتقد به ولادت امام زمان در سال 256 هجرى است و اين اعتقاد مبتنى بر دهها حديث از ناحيه امامان معصوم عليهم السلام و اعترافات بيش از يك صد نفر از مورخان و دانشمندان اهلتسنن است.
همچنين علامه قندوزى در باب 74 ينابيع المودّة اين بخش از كلام امام را به عنوان مهدى موعود اسلام و مورد نظر شيعه مطرح نموده است.
حضرت مهدي
مشعل فروزان هدايت
امير مومنان علي عليه السلام ميفرمايند:
. . . يا قومِ هذَا إِبانُ وُرودِ كُلِّ مَوعُود، و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون. أَلا و إِنَّ مَن أَدركَها مِنَّا يَسرِى فِيهَا بِسِراجٍ مُنِير، و يَحذُو فِيهَا عَلَى مِثالِ الصَّالِحِين، لِيَحُلَّ فِيهَا رِبقاً، و يُعتِقَ فِيهَا رِقَّاً، و يَصدَعَ شَعْباً، و يَشعَبَ صَدعاً، فِىسِترِة عَنِ النَّاس، لاَ يُبصِرُ القَائِفُ أَثَرَهُ، وَ لَو تَابَعَ نَظَرَهُ . . .(1)
اى مردم، اكنون هنگام فرا رسيدن فتنههايى است كه به شما وعده داده شده، و نزديك است برخورد با رويدادهايى كه حقيقت آن بر شما ناشناخته و مبهم خواهد بود.
بدانيد،آن كس (مهدى موعود منتظر) كه از طريق ما به راز اين فتنهها پى برد و آن روزگار را دريابد، با مشعل فروزان هدايت ره بسپرد و به سيره پاكان و نيكان (پيامبر و امامان معصوم عليهم السلام) رفتار نمايد، تا در آن معركه گرهها را بگشايد و بردگانِ در بند ظلم و خودخواهى و ملّتهاى اسير استعمار را از بردگى و اسارت برهاند. تودههاى گمراهى و ستمگرى را متلاشى و پراكنده سازد و حقطلبان را گردهم آورد و تشكيلات كفر و ستم را بر هم زند و جدايى و تفرقه اسلام و مسلمانان را به يكپارچگى تبديل نموده، سامان بخشد.
اين رهبر ]مدتها بلكه قرنها[ در پنهانى از مردم به سر برد و هر چند ديگران كوشش كنند تا اثرش را بيابند، نشانى از او نيابند.
در اين هنگام گروهى از مؤمنان براي درهم كوبيدن فتنهها آماده شوند، همچون آماده شدن شمشير كه در دست آهنگر صيقل داده شده است.
همينان چشمانشان به نور قرآن روشن گردد، موج با شكوه تفسير قرآن در گوش دلشان طنين انداز شود و شامگاهان و صبحگاهان جانشان از چشمه حكمت و معارف الهى سيراب گردد.
حضرت مهدي
ابن ابى الحديد پيرامون اين سخن مىگويد:
جمله و دُنُوٍّ مِن طَلعةِ مَا لاَ تَعرفُون كنايه از پيشامدهاى مهم و رويدادهاى بىسابقه مانند دابةالارض،(2) دجال، فتنهها و كارهاى شگفت و وهمانگيز او، ظهور سفيانى و كشتار بيش از حد مردم است.
آنگاه مىنويسد:
امام با بيان جمله أَلا و إِنَّ مَن أَدركَها به ذكر مهدى آلمحمد صلى الله عليه وآله پرداخته كه از كتاب و سنّت پيروى مىكند. و جمله فِى سِترةٍ عَنِ النَّاس بيانگر موضوع پنهانى و غيبت اين شخصيت والا مقام است.
سپس مىگويد:
اين موضوع اماميه را در عقيده مذهبى (ولادت حضرت مهدى) سودى نبخشد، هرچند كه پنداشتهاند سخن امام تصريح به گفته آنها در باره غيبت مهدى است. زيرا جايز است كه خداوند چنين امامى را در آخرالزمان بيافريند و مدتى در پنهانى به سر برد و داراى مبلغان و نمايندگانى باشد كه دستورهاى او را به اجرا در آورند و از آن پس ظهور نمايد و زمام كشورها را به دست گيرد و حكومتها را زير سلطه خود درآورد و جهان را مسخر فرمايد.(3)
ابن ابى الحديد از يك سو انطباق كلام امير مؤمنان عليه السلام را بر عقيده شيعه در باره حضرت مهدى و ولادت و زنده بودن آن بزرگوار باور نكرده، رد مىكند و از سوى ديگر آن را جايز و ممكن مىداند كه حضرت مهدى پس از به دنيا آمدن، مدتى را پنهانى (در حال غيبت) به سر برد و نمايندگان و مبلغان از طرف حضرتش به وظايف ويژه دينى بپردازند؛ آنگاه ظهور كند و به طور رسمى به رهبرى بپردازد.
بدون شكّ اينگونه اظهار نظر جز تعصّب، دليل ديگرى ندارد. زيرا اگر ممكن باشد كه آن حضرت بعد از به دنيا آمدن غايب گردد؛ اين همان سخنى است كه شيعه مىگويد، جز اينكه به اختلافى غير اساسى دامن زده و آن اينكه شيعه معتقد به ولادت امام زمان در سال 256 هجرى است و اين اعتقاد مبتنى بر دهها حديث از ناحيه امامان معصوم عليهم السلام و اعترافات بيش از يك صد نفر از مورخان و دانشمندان اهلتسنن است.
همچنين علامه قندوزى در باب 74 ينابيع المودّة اين بخش از كلام امام را به عنوان مهدى موعود اسلام و مورد نظر شيعه مطرح نموده است.
Rain- تعداد پستها : 2
Registration date : 2007-12-31
صلاحيات هذا المنتدى:
شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد